خبر رسید که آمد به سر، گرانیها
که کرد از سرِ مردم گذر، گرانیها کناره کرد ز شهر و ز ترس مسئولان فرار کرد به کوه و کمر، گرانیها دوباره مرغ نشان داد روی خوش ما را رها شدیم از آن مایه سرگرانیها ز خواب ناز به ناگه پریدم و دیدم هنوز بیحس و منگیم در گرانیها وزیر خواست که اقدام عاجلی بکند سه بار گفت ز جان: «مرگ بر گرانیها!» درآمد از کف بنده درآمد و پر زد که این زمانه در آرد پدر، گرانیها ز بانک و دوست بسی وام و قرض بستاندم مگر کمی بشود بی اثر، گرانیها نه وام، چاره ما شد، نه وجهِ دستی ما «کفاف کی دهد این بادهها به مستی ما؟!» * به هرچه مینگری در جهان گران شدهاست به عشق یار قسم،عاشقی نمی صرفد که ازدواج برای جوان، گران شدهاست به روی شیشه، مش اِسمال ِکلّهپاچه فروش نوشته: پاچه و مغز و زبان گران شدهاست بیار ساغری از آب معدنی،ساقی! که توی میکده رَطلِ گران، گران شدهاست 6060
مکن تعجب اگر آب و نان گران شدهاست
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: طنز - گرانی,
